سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های فلسفی و عرفانی


 


در قرآن کریم داستانهاى فراوانى درباره تعصّب آمده که به عنوان نمونه به برخى از آنها اشاره مى شود  :

 1- تعصّب اقوام گذشته

قرآن مى فرماید: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِنَعْبُدَ اللّهَ وَحْدَهُ وَ نَذَرَ ما کانَ یَعْبُدُ آباوءُنا فَأْتِنا بِما تَعِدُنا إِنْ کُنْتَ مِنَ الصّادِقینَ»؛ «[به حضرت هود علیه السلام ] گفتند: آیا به سراغ ما آمده اى که تنها خداى یگانه را بپرستیم و آنچه را پدران ما مى پرستیدند، رها کنیم! پس اگر راست مى گویى، آنچه را [از بلا و عذاب] به ما وعده مى دهى، بیاور! [ما آماده ایم  .

 پافشارى بر آنچه پدران پذیرفته اند بدون منطق صحیح و دلیل محکم، همان تعصّب جاهلى است. جالب این است که قرآن کریم این منطق پوچ و تعصّب کور جاهلى را در موارد متعددى از سوى اقوام انبیاء در مقابل آنان منعکس نموده است؛ چنان که قوم ابراهیم علیه السلام گفتند: «وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ»؛ «ما پدران خود را یافتیم که آنها (بتها) را عبادت مى کنند  

 و قوم موسى علیه السلام و فرعونیان نیز در برابر او گفتند: «أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمّا وَجَدْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «آیا آمده اى که ما را از آنچه پدرانمان را بر آن یافتیم، منصرف سازى  

 و در عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نیز گفتند: «بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَیْنا عَلَیْهِ آباءَنا»؛ «ما از آنچه پدران خود را بر آن یافتیم، پیروى مى کنیم  

 و قرآن جواب مى دهد که این منطق بى جاست و تعصّب کور جاهلى است: «أَ وَ لَوْ کانَ آباوءُهُمْ لا یَعْقِلُونَ شَیْئاً وَ لا یَهْتَدُونَ»؛ «آیا اگر حتى پدران آنها چیزى نفهمیدند و هدایت نیافتند [باز هم از آنان پیروى مى کنند

 

 گویا استقراء در بین اقوام گذشته تام مى شود که همه گرفتار تعصّب ناروا بودند؛ لذا قرآن به صورت یک قاعده کلّى و یک جمع بندى عمومى مى فرماید: «وَ کَذلِکَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ فی قَرْیَةٍ مِنْ نَذیرٍ إِلاّ قالَ مُتْرَفُوها إِنّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ وَ إِنّا عَلى آثارِهِمْ مُقْتَدُونَ»؛ «و این گونه در هیچ شهر و دیارى پیش از تو [پیامبر] انذار کننده اى نفرستادیم، مگر اینکه ثروتمندان مست و مغرور آن دیار گفتند: ما پدران خود را بر آیینى یافتیم و به آثار آنان اقتدا مى کنیم  

 2- صلح حدبیّه و تعصّب مشرکان

مشرکان با اینکه در جریان صلح حدیبیه آیات و نشانه هاى حقّانیّت رسول خدا صلى الله علیه و آله را دیدند و متوجّه شدند، ولى به خاطر تعصّب کور جاهلى ایمان نیاوردند. قرآن به این جریان اشاره مى کند و مى فرماید: «إِذْ جَعَلَ الَّذینَ کَفَرُوا فی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ حَمِیَّةَ الْجاهِلِیَّةِ فَأَنْزَلَ اللّهُ سَکینَتَهُ عَلى رَسُولِهِ وَ عَلَى الْمُوءْمِنینَ وَ أَلْزَمَهُمْ کَلِمَةَ التَّقْوى وَ کانُوا أَحَقَّ بِها وَ أَهْلَها وَ کانَ اللّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلیماً»؛ [به خاطر بیاورید] هنگامى را که کافران در دلهاى خود تعصّب [و نخوت] جاهلیّت داشتند؛ پس [در مقابل، [خداوند آرامش و سکینه خود را بر رسول خویش و مؤمنان نازل فرمود و آنها را به حقیقت تقوا ملزم ساخت و آنان از هر کس شایسته تر و اهل آن بودند و خداوند به همه چیز داناست  

 حمیّت از مادّه حَمْى (بر وزن حَمْد) به معنى حرارتى است که بر اثر عوامل خارجى در بدن انسان یا اشیاى دیگر به وجود مى آید. به همین دلیل، به حالت تَب، حُمّى (بر وزن کبرى) گفته مى شود  .

 سپس به حالات روحى همچون خشم و تکبّر و تعصّب، حمیّت گفته شده است؛ چرا که همه اینها حالتى آتشین در انسان ایجاد مى کند.

جالب اینکه در آیه فوق حمیّت به جاهلیّت اضافه شده که بیانگر تعصّبهاى برخاسته از جهل و نادانى است و سکینه که نقطه مقابل آن است، به خدا نسبت داده شده و به معنى آرامشى است آگاهانه و برخاسته از ایمان.

 3-  تعصّب اقوام بر علیه یکدیگر

قرآن کریم مى فرماید: «وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصارى عَلى شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصارى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلى شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فیما کانُوا فیهِ یَخْتَلِفُونَ»؛ «یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى [نزد خدا[ ندارند. و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند [و بر باطل اند]؛ در حالى که هر دو دسته کتاب آسمانى را مى خوانند [و باید از این گونه تعصّبها برکنار باشند]. افراد نادان [دیگر، همچون مشرکان] نیز سخنى همانند سخن آنها گفتند. خداوند، روز قیامت درباره آنچه در آن اختلاف داشتند، بین آنها داورى مى کند

این آیه نشان مى دهد که برتر دانستن یهود نسبت به مسیحیّت به صورت مطلق و یا برتر دانستن مسیحیّت نسبت به یهود به صورت بى قید و همین طور برتر دانستن هر قومى نسبت به قوم دیگر بدون علم و آگاهى و معیارهاى منطقى که مى توان گفت ناشى از تعصّب جاهلى و کُور است، خطا و اشتباه مى باشد.

اسلام معیار برترى را فقط تقوا و پاکى مى داند، نه مسائلى همچون: قوم، نژاد، موقعیّت شغلى و ثروت.


  • کلمات کلیدی :
  • نوشته شده توسط :اسماعیل در 90/5/5 - 1:55 ع : : : نظر